سلام عزیزای من
منو ببخشید که مجبور شدم بازم برم و جا عوض کنم.ماجرا داشت.اقا یی که شما باشید اون روزی شوهر جان ما اومدن و هی گفتن ما میدونیم شما وبلاگ داری.تقصیر خودم چون بهش گفته بودم دیگه تو وبلاگای ایرانی وب نمیسازم بخاطر یه سری مسائل
اونم گفت میدونم وب داری.هرچی گفتم اسمش چیه؟گفت نمیگم.میدونستم نیمدونه داره الکی میگه تا از من حرف بکشه اما خب چه میشه کرد.یهو یه چیزی تو دلم گفت بهش بگو خب مگه چی میشه؟شوهر هم مارو حسابی تا تونست ماچ و لوس کرد ما هم عاشق پیشه بعدشم زرتی ادرس و لو دادم.خودم براش اوردم.قبلش به گفتم منو قضاوت نکن.مجبورم بنویسم..اما خب میدونین که مردا بهشون بر میخوره بگی رو چشم مادرخواهرشون ابرو هست.
اولین پستی که دید و به چشمش خورد درددل از شهر شوهر بود . گفت بیار ببینم.قبلش بهش گفتم ببین اونجا خونه منه هرچی بخوام مینویسم.چون نمیخوام این حرفا رو به تو بگم و عصبانی بشی برای همین مینویسم تا خالی بشم.تا اولش رو دید تا تهش خوند.گفت واسه ناهار و غذا نوشتی؟گفتم اره
هیچی نگفت و رفت
خب منم که میدونستم بعدا ها میاد و میخونه باز ممکنه خراب بشه سریعتر اونجا رو حذف و یکی دیگه ساختم.
ای بابا اینجا هم امنیت ندارم.حتی مجبور شدم ادرس وبم رو عوض کنم.تقصیر خودمه.اخه وقتی میخوام درد دل کنم میخوام غر بزنم خب مینویسم.
خونمه و دلم میخواد بنویسم.شما ها هم که نمیشناسید پس برای چی باید ننویسم؟
شوهر خوشش نمیاد نیاد نخونه.میدونستم میاد و میخونه اما پنهانی
برای همین ادرس و اسم رو عوض کردم و عمرا اینبار بهش لو بدم
لطفا هی بهم یاد اوری کنین که لو ندم دست خودم نیس زرتی بلانسبت خر میشم لو میدم
نظرات رو باز گذاشتم با اسم و ادرس وبلاگ خودتون میتونین برام نظر بزارید خیلی هم ساده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
اینجا نظر بزارید