سلام.خب گفتم که رفتم تهران اما از ریز جزئیات چیزی نگفتم اخه ماجرا داره در حد تیم ملی.خب من میخواستم چهارشنبه شب برسم خونه برادرم که مجبور بودم صبح چهارشنبه بلیط بگیرم و خب تنها چیزی که 7 صبح داشت و خالی بود اتوبوسی دو طبقه و درجه یک بود.قیمت 18.500ماهم گرفتیم و شب قبل من از استرس همایش و ارائه خوابم نبرد.همش خواب میدیدم پاورپویتم خرابه و اونجا نمیخونه و فونتش بهم ریخته و حالا چکار کنم.
ساعتای 4 بود که رفتم دستشویی و برگشتم تا خوابم بره کلی زمان برد مثلا ساعت شد 5.45 صبح و منم موبایل کوک کرده بودم وقتی زنگید خاموشش کردم گفتم الان بلند میشم.شب قبل هم شوهر جان گفته بود که تو کوک نکن من کوک میکنم بلند میشم بیدارت میکنم.اخه هرروز برای کارش بیدار میشه.بعد من وقتی خاموشش کردم گفتم خب شوهر بیدار میشه و منم بیدار میکنه.خوابم میومد شدید ودلم میخواست همون یه ربع هم بخوابم.بعد خوابیدن همانا یهو شوهر جان بلند شد سراسیمه و گفت خواب موندیم و ساعت چنده؟ 6.30خدای من اصلا حال اون موقعم قابل وصف نیست.اون قدر قلبم تاب تاب میزد که میخواست از قفسه سینه ام در بیاد.اون قدر ترسیده بودم.
حالا خوب بود شب قبل ساکم و همه چیزم حاضر بود وگرنه که معلوم نبود چی میشد.
سریع با سرعت برق حاضر شدو ماشین ودراورد و منم بدو بدو رفتم و با سرعت نجومی رانندگی میکردیم وای همش سعی میکردم به شوهر امید بدم که تند نره و اون قد سریع رانندگی نکنه.هی میگفتم میرسیم بابا
از شانس بدم اینکه شوهر رفت ماشینو پارک کنه منو ببره داخل سالن بهم گفت تو زود برو جا نمونی منم رفتم داخل و خب دیگه راه برگشت نبود که بنابراین من بدون خداحافظی با قلبی که تند تند مثل ساعت میزد رفتم وسریع زنگیدم که من سوار قطار شدم تو برو .
بعد هم اون قد حالت تهوع داشتم که نگو.اخه سر صبح با استرس وبدون صبحانه بلند شی همین میشه دیگه.کناردستم یه خانمی بود که بنده ی خدا تهرانی بود و خوش برخورد و کلی باهم حرف زدیم.از ازدواجش که خیلی زود بوده و بچه داریش که خیلی زود بوده و الان که بلاخره داماد دار و مامان بزرگ هم شده
از اونجایی که خیلی با همه سعی میکنم دوس بشم با صندلی بقلی هم رفیق شدم که اتفاقا مشهدی بود و وقتی رسیدیم باهم رفتیم مترو ..
بعدش مهماندار قطارمون بچه اش رو اورده بود اون قد ناز بود که نگو همش هم میداد دست مسافرا تا براش نگه دارن فک کنم زنش اون ور بود و خواب!ا
ما بعد از خستگی فراوان رسیدیم تهران تهرانی شلوغ و بزرگ و پر از هوای الوده..
گرچه مشهد هم دست کمی از تهران نداره اما خب واقعا شلوغ بود
ادامه دارد....ا
خب شکر خدا که رسیدی :)
پاسخحذف: دختری بنام اُمید!
ممنونم دختر امید خوش اومدی به وبم..
حذفلطف کردی