اندراحوالات یه دو هفته گذشته

سلام. خوبید؟ خیلی وقته وقت نکردم مطلب بنویسم.این روزا خیلی خوبن..شکر خدا مامان هم بد نیست. فقط کمی ضعف داره که خب بخاطر عملی که داشته هست.

. از احوال خودم و عشقمم هم بگم ما خوبیم..این روزا خیلی خوبن.خیلی خوب  اما از هفته گذشته بگم براتون

.شوهر جان اون هفته که مامانم بیمارستان بود  میخواست بره شهرش.بیچاره دوستای  صمیمی اش تصادف کرده بودن و همگی با زن و بچه فوت شده بودن..اصلا اعصاب نداشت و خیلی درگیر بود با خودش..منم اول گفتم نرو مامان بیمارستانه بعدش که دیدم زنگ زدن مامان داره مرخص میشه گفتم برو.رفتم بیمارستان و مامان رو حاضر کردیم اومدیم خونه.من همش میترسیدم.مامان همش بیحال بود.اما اون روزایی که مامان بیمارستان بستری بود واقعا بد بودن واقعا بد.اصلا دلم نمیخواست بیام خونه طفلک شوهر خیلی هوامو داشت و واقعا فهمیدم چقدر حضورش تو همچین شرایطی نعمته

داشتم میگفتم بعدش شوهر رو رسوندم تا بره شهرش.اون رفت من برگشتم.شکر خدا مامان بود و دوتا برادرا از تهران اومده بودن و همگی دور هم بودیم.

اون یکی دادا پزشکه که فرداش رفت چون کار داشت اما اون یکی دیگه موند یه هفته بود تا مامان خوب رو به راه بشه بعدش رفت

شوهر جان غصه داشت برای دوستاش.بهش گفتم بازم خدا رو شکر همه با هم رفتن.هم مامان هم بابا هم بچه.اگه یکیشون زنده بود اون وقت زندگی براش جهنم میشد.کمی اروم شد.

این هفته هم همش درگیر نوشتن مقاله و پایان نامه هستم.دارم خودم رو میکشم تا بلکه این ور سال تموم بشه.قرار بوده شوهر جان واسه ما یه پرده نصب کنه یه ماه رد شده هنوز این کارو نکرده!!!از دست این مردا.

بعد همش میگه ولش کن.گفتم دیگه باید صبر کنی خونه تکونی کنیم بعدش نصبش کنی

میگه خونه کجا بوده گفتم همین اتاقامون :)بعدش روز ولنتاین نشده بود هنوز

سوار ماشین بودم دیدم یه زن اومدجلو گفت میشه جوراب بخرید ازم؟حامله ام پول ندارم

نگاش کردم و یه سه جفتی جوراب خریدم و اومدم به شوهر دادم میگم یکی واسه ولتاین

یکی واسه 29 بهمن 7 امین ماهگرد عروسیمون و یکی هم واسه روز سپندارمذگان

میخنده میگه شما زنا خوب بلدین ها

طفلک واسش این ماه حقوق نریختن هنوز یعنی ماه بهمن رو میگم ماه تموم شد حقوق ندادن.دیشب رفتیم پروما چقد همه چیز گرون شده داغون شده

یه مانتو ترک دیدم خیلی خوشگل بود.رنگ سورمه ای خریدم .نمیدونم رنگ مد امسال چی هست اصلا؟

همین جوری خریدم و به شوهر میگم ای بابا کادو نخریدی ها با لحن لوس و بچگانه ام

که شوهر عاشقشه..

میگه خب حقوق ندادن خانم خوشگلم.میگم باشه اشکال نداره..

عروسی رفیقم 11 اسفند شده.خدایی چقد عروسی اخر سال بده.اصلا حوصله ندارم

کلی کار دارم.تازه بهش قول دادم میام خونه ات رو هم میچینم و تزئین میکنم.واسه لباس موندم چی بپوشم.

احتمال قوی کت دامنی که اون سال از کیش خریدم میپوشم.خوشگله.

اون ماجرا بود که گفتم دعا کنین؟تورو خدا دعا کنین درست بشه...باشه؟

ممنونم

همتون رو دوس دارم